دیزاین به ما یادآوری می‌کند که انسانیم

سرشت دیزاین به گونه‌ای است که ما را درگیر کنش‌ها، رفتارهای و مدل‌های ذهنی‌ای می‌کند که ربط مستقیمی با انسان بودن و نیازهای انسانی ما دارند. اگر دیزاین را باور کنیم و آن را در زندگی روزمرۀ خود پیاده کنیم، به دستاوردها و بینش‌هایی می‌رسیم که نه تنها از بار مشکلات‌مان کم می‌شود، بلکه لحظاتی نصیب‌مان می‌شود که احساس می‌کنیم انسانیم و می‌توانیم تأثیرگذار و الهام‌بخش باشیم.

آنچه در ادامه می‌خوانید، فهرستی است از کیفیت و سرشت دیزاین و تأثیر آن بر زندگی و وجه انسان‌بودن‌مان. دوست دارم مدام این فهرست را به‌روز کنم و چیزهای جدیدی را با شما به اشتراک بگذارم.  


دیزاین:

۱- نیاز ما به آفریدن و خلق کردن را برطرف می‌کند.

۲- به ما یاد می‌دهد که همدلی کنیم. چه با خود و چه دیگری.

۳- ما را دعوت به شناخت دنیای ناشناخته‌ها و کمتردیده‌شده‌ها می‌کند و حس کنجکاوی‌مان را سیراب می‌کند و اجازه نمی‌دهد یکجانشین باشیم و بگندیم.

۴- در لابه‌لای روزمرگی‌ها دست ما را می‌گیرد و به چیزهای بزرگ‌تری وصل می‌کند؛ به بهبود مدامِ کیفیت زندگی خودمان و دیگران.

۵- به ما گوشزد می‌کند که ما نه کارمان هستیم و نه رزومه‌هایمان، بلکه ما با دستاوردها و تأثیراتی که روی اطرافیان‌مان گذاشته‌ایم تعریف می‌شویم.

۶- ما را وادار می‌کند دست به هنر بزنیم و لذت خلق کردن چیز جدیدی را تجربه کنیم.

۷- به ما فرصت می‌دهد که از لاک محافظه‌کاری بیرون بیاییم و دست به تغییر بزنیم.

۸- یادآوری می‌کند که دنیا نه فرصتی برای «هر چه بیشتر جمع کردن»، که فرصتی برای «هر چه بهتر کردن» است. ما با بهتر کردن‌ها احساسِ انسان بودن خواهیم داشت؛ بهتر کردن زندگی خودمان و دیگران.

۹-  ما را از ماشین غول‌پیکر ماشین سرمایه‌داری بیرون می‌کشد و اجازه می‌دهد احساس چرخ‌دنده بودن نکنیم و به هنرِ «ساختن» و «تفاوت ایجاد کردن» مشغول شویم.

۱۰- ما را از پشت میز بلند می‌کند و اجازه می‌دهد به‌جای پرسه‌‌زدن‌های بیهودۀ ذهن، دست‌به‌کار شویم.

۱۱- از ما می‌خواهد به جای درگیر شدن با «همینی که هست»، به استقبال «چه می‌شود اگر؟» برویم.

۱۲- تأکید می‌کند که زندگی مجموعه‌ای از هدف‌ها نیست، بلکه مسیری است از تغییر، بهتر شدن و پاسخ‌های جدید پیدا کردن برای مسائلی که هنوز حل نشده‌اند و روی دستمان مانده‌اند.

۱۳- حس کنجکاوی ما را زنده نگه می‌دارد و از ما می‌خواهد که برای حل کردن مشکلات، سؤال‌های خوب بپرسیم تا به جواب‌های مناسب برسیم.

۱۴- چهارچوبی در اختیارمان قرار می‌دهد که بتوانیم وضع موجود و باورهای غلط را به چالش بکشیم، آن‌ها را اصلاح کنیم و کیفیت زندگی‌مان را بهبود دهیم.

۱۵- فضایی برای‌مان می‌سازد تا صرفاً «کارکرد» را مدنظر قرار ندهیم، بلکه به «احساسات»،‌ «هیجانات»، «علایق» و «آرزو»‌های خودمان نیز توجه داشته باشیم.

۱۶- دست‌مان را می‌گیرد تا از پستوی نم‌زدۀ ذهن‌مان بیرون بیاییم و به چیزهایی فکر کنیم که هنوز وجود ندارند و می‌توانند با دستان ما ساخته شوند و زندگی خودمان و دیگران را بهتر کنند.

۱۷- از ما می‌خواهد که خودمان را با هیچ کس جز خودمان مقایسه نکنیم، زیرا ما منحصربه‌فردیم و می‌توانیم کارهایی بکنیم که تابه‌حال به ذهن هیچ‌کسی خطور نکرده است.

۱۸- از ما دعوت می‌کند که از خانه و کار بیرون بزنیم و در فضای امید زیست کنیم؛ فضایی که مختص به خودمان است و قلمرویی است برای تجربۀ انسان‌‌ بودن و هنرمند بودن.

۱۹- ما را در فرایندِ خلق کردن هل می‌دهد تا به لحظه‌های بینش و «یافتم! یافتم!» برسیم و لبخندی از ته دل بزنیم.

۲۰- به ما گوشزد می‌کند که نمی‌توان جهان را در به مجموعه‌ای «فرایندهای مشخص»، «دقیق» و «قابل شناسایی» تقلیل داد، بلکه جهان بیش از آنکه فکر می‌کنیم، خلاق، شکل‌نیافته، موم‌شکل و پر از واقعیت‌های گریزان است که می‌توانیم با عینک دیزاین به نظارۀ آن‌ها بنشینیم.


2 پاسخ
  1. احسان
    احسان گفته:

    سلام محمد،
    فهرستی که درباره سرشت دیزاین نوشته ای بسیاربرایم جالب توجه بود. آنچه که از برایند این فهرست به نظرم برجسته می شود این است که دیزاین فقط حرکتی از “مشکل بیرون از من” به سمت “راه حل بیرون از من” نیست. بلکه دیزاین خود من را نیز تغییر می دهد. من قبل از ورود به فرایند دیزاین با من بعد از این فرایند (تا آنجایی که بتوان بعد را بر اساس بهبود وضعیت قبلی تعریف کرد) دو من متفاوت خواهیم بود. پس می توانیم از “منِ پیشادیزاین” و “منِ پسادیزاین” صحبت کنیم. منِ پسادیزاین واجد هیجانات، معناها، و ارتباطاتی نو با کنشگران انسانی و ناانسانی شده است که شبکه وجودی آن را دست کم تغییر داده است؛ تغییری که بر اساس فهرستی که تو اینجا ارائه کرده ای، احتمالا منِ بهبود یافته تر و توسعه یافته تر است. بر این مبنا می توان گفت که دیزاین در معنای وسیعتر یعنی فرایند بهبود ارتباط من با جهان، هم در سطح ابزاری (تغییر در بیرون) و هم در سطح اگزیستانسیال (تغییر در خود).
    قربانت

    پاسخ
    • محمد وحیدطاری
      محمد وحیدطاری گفته:

      احسان عزیزم چقدر خوشحال شدم از دیدن کامنتت و مرسی که برام نوشتی.
      مفاهیم «پیشادیزاین» و «پسادیزاین» رو خیلی دوست داشتم و به نظرم خیلی دوگانۀ مهمیه. دقیقاً همین چیزی که پفتی تو دیزاین اتفاق میفته؛ تأثیر دیزاین در «خود» و «دیگری» که آغازش از «من» هست و نتیجه‌اش در دیگری و اگر این مسیر درست پیش نره، دیزاین به تعدادی تکنیک و روش خلاصه میشه که از رسالتش فاصله می‌گیره.
      کلیدواژه‌هات رو هم خیلی درست عنوان کردی تو دیزاین؛ «هیجان»، «معنا» و «ارتباطی نو» که همه‌شون به سرشت دیزاین مرتبط هستن.
      من همیشه ازت یاد می‌گیرم و باز هم ممنونم از دقت نگاهت.

      پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *