اینجا سام سنتر است، شما VIP نیستید
اواسط آذرماه ۱۴۰۳ بود که برای فرار از ترافیکِ بعد از کار، خواستم به کافهای پناه ببرم. ساعت حوالی ۷ بعدازظهر بود و طبق معمول چمران جنوب در تقاطع پارکوی قفل. همینطور که رانندگی میکردم، با خودم گزینههای در دسترس را بالا و پایین میکردم که در لحظهای تصمیم گرفتم سام کافه در مجتمع سام سنتر را انتخاب کنم.
یکی از مزیتهای سام کافه در سام سنتر این است که میتوانی از پارکینگ آن استفاده کنی و دغدغۀ جای پارک نداشته باشی. به سام سنتر رسیدم، کارت ورود را گرفتم و یکییکی طبقات پارکینگ را بالا رفتم تا جایی پیدا کنم. در طبقه چهارم یک جای خالی پیدا کردم.
پارکینگ سام سنتر استاندارد نیست و فاصلۀ ماشینها از هم بسیار کم است. با مصیبت پارک کردم. همین که داشتم پیاده میشدم، مسئول پارکینگ آمد و گفت: «اینجا پارک نکن، میخوام بدم به VIP». من که بهسختی ماشین را لابهلای دو ماشین دیگر جا داده بودم، با عصبانیت ماشین را روشن کردم و رفتم در طبقۀ دیگری پارک کردم.
کارم راه افتاد و ماشین را پارک کردم، اما تمام مدت داشتم به این فکر میکردم که معیار مسئول پارکینگ (یا کسی که به او دستورالعملی را داده) چه چیزهایی بوده که من بیرون از دستۀ VIP قرار گرفتم. خب البته یکی از آنها به نظرم ماشین بود. ماشین من معمولی است و جایی در میان ماشینهای افراد خیلی مهم (Very Important Person) ندارد. دوست داشتم چیزهایی که از ذهنم میگذشت را کمی سروسامان دهم و اینجا بنویسم.
تناقض بین فضای کافه و فضای پاساژ
فضای پاساژ را میتوان نوعی فضای نیمهعمومی-نیمهخصوصی در نظر گرفت؛ یعنی جایی که با وجود کنترل و نظارت در آن (نیمهخصوصی)، برای بسیاری از آدمها (نیمهعمومی) قابل دسترس است. من به یاد ندارم که در تهران به پاساژی سر زده باشم و در بدو ورود جلوی من را گرفته باشند و مانع از دسترسیام شده باشند.
کافهای که تصمیم گرفته موقعیت خود را در فضای پاساژ تعریف کند، باید بپذیرد که نمیتواند فضایی کاملاً انحصاری (خصوصی) داشته باشد، بلکه باید متوجه وجه نیمهعمومی-نیمهخصوصی فضا باشد. اگر هم قرار است پروتکلهایی برای کنترل و نظارت بر فضا داشته باشد، چیزهایی از جنس تأمین امنیت فیزیکی و اجتماعی فضاست، نه فیلترهایی برای ورود یا عدم ورود آدمها.
برای من قابل درک است که کنترلهای فیزیکی (مثل تنظیم دماو نور محیط) یا کنترلهای اجتماعی (مثل سیگار نکشیدن در محیط بسته) را در فضای پاساژ اعمال کنند، اما کنترل و بدتر از آن دستهبندی آدمها به VIP و غیر VIP را بدون تعریف مشخص و متفاوتی از سطح خدمات متوجه نمیشوم.
VIP سطحی از خدمات است
اگر قرار است براساس موقعیت یا طبقه اجتماعی و یا میزان معروفیت به کسی خدمات VIP داده شود، بهتر است سازوکار این خدمات مشخص و شفاف باشد. آیا قرار است ماشین او رایگان شسته شود؟ آیا قرار است جای خاصی در پارکینگ به او داده شود؟ آیا قرار است نسبت به دیگران زمان کمتری در صف منتظر بماند یا اصلاً نماند؟
هنگام ورود به پاساژ سام سنتر کارت پارکینگ اتوماتیک برای هر ماشین صادر میشود. میزان پرداختی هم نه بر اساس جای پارک، که براساس میزان ساعتی است که در پارکینگ توقف دارید. این یعنی منی که VIP نیستم با کسی که VIP هست، به یک میزان پول پرداخت میکنیم و در این مرحله هیچ تفاوتی با یکدیگر نداریم.
حال سؤال من این است: «وقتی همۀ ما به یک میزان پول پرداخت میکنیم، چرا دستهبندی VIP وجود دارد؟»
کسی که به زعم مسئول پارکینگ VIP هست چه خدمت ویژهای را دریافت میکند که من نمیتوانم آن را دریافت کنم؟ دادن حس مهمبودن به کسی صرفاً براساس ماشینی که سوار میشود، خطای بزرگی است که در نهایت بیشتر از آنکه به خدمات خاص منجر شود، به طرد اجتماعی و رانده شدن از فضا میانجامد.
تفاوت نشانههای کلامی و غیرکلامی
چایخانهها در بازار فومن معمولاً محل آمدورفت کسبۀ بازار هستند و آنقدر معماری ساده و بیشیلهپیلهای دارد که هر رهگذری میتواند برای لحظاتی آنجا بنشیند و چای بنوشد. ممکن است با حضور در فضا و نگاه آدمها متوجه این موضوع شوید که شاید کمی در نظرشان غریبه باشید.
ما «قبل از ورود» به این فضا حس صمیمیت و «هنگام ورود» به آن حس اضافیبودن را تجربه میکنیم، اما بعید است که کسی به شما بگوید: «چرا اومدی اینجا؟»؛ ما از نگاهها (نشانۀ غیرکلامی) متوجه این موضوع میشویم که در میان کسبۀ بازار، آدم متفاوت و حتی جدیدی هستیم.
در سام سنتر شما تا مرحلۀ پارک کردن ماشینتان نشانهای غیرکلامی مثل معماری فاخر یا حضور کسی در ورودی پارکینگ را نمیبینید که خودبهخود بخواهید از رفتن به آنجا صرف نظر کنید و تنها بعد از پارک کردن ماشین کسی با نشانهای کلامی به شما میگوید: «اینجا رو میخوام بدم به VIP». این تناقضها میان نشانههای غیرکلامی، کلامی، فضای نیمهعمومی-نیمهخصوصی، پاساژ و کافه، تجربهای ناخوشایند را برای مراجعهکنندگان به همراه دارد.
بهتر میبود همۀ ما (چه VIP و چه غیر VIP)، به ازای پرداخت پول پارکینگ میتوانستیم ماشینمان را پارک و از فضای کافه استفاده کنیم و تفاوتمان در سطح خدماتی باشد که به ما ارائه میشود. به نظر میآید که با این تصمیم احتمالاً کمتر احساس طردشدگی اجتماعی (Social Exclusion) را تجربه کنیم.
در نهایت من آن روز بعد از پارک کردن ماشین، به کافه رفتم و طبق روال همیشگی برخورد بچههای کافه بسیار خوب و حرفهای بود. چیزهایی که در اینجا نوشتم، نه برای زیرسؤالبردن همه چیز، که بیان تجربهای کاملاً شخصی از پارک کردن ماشینم در پارکینگ سام سنتر بود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!