در مزیت خرابکاری
اصلاً من پیشنهاد میکنم دفتری بردارید، فولدری درست کنید، جعبهای کنار بگذارید، انباری خانهتان را خالی کنید؛ برای پر کردن کشفها و خرابکاریهایِ همزمانتان. کشف کنید، افتضاح به بار بیاورید، اما از جستجو کردن دست برندارید. لابهلای همین پرسهزدن بین امور پیشپاافتادۀ زندگی است که بینشهایی عمیق نهفته است؛ لحظههایی از جنس «یافتم، یافتمِ» ارشمیدس.
شجاعت همیشه برابر با راه رفتن در دل تاریکی جنگل نیست، شجاعت این است که خرابکاریهایتان را بپذیرید و بدانید که همین خنزر پنزرهای زندگی است که به ما احساس زنده بودن میدهند؛ احساس اینکه داریم کاری میکنیم. اینکه بر خلاف زندگیِ آونگی بین خانه و کار داریم جایی برای خودمان در پَستوی ذهنمان دستوپا میکنیم که نوری بر تاریکی روزمرگیها و باریبههرجهتها میتاباند.
به این باور رسیدهام که «انسان» بودن هیچ مزیتی برایمان در قبال دیگر موجودات کرۀ زمین ایجاد نمیکند. ما گاهی اوقات هیچ فرقی با شیر علفزار نداریم که برای لقمه نانی، دیگری را میدرد. ما در لحظههایی که میسازیم و خلق میکنیم، انسانیم و نه بیشتر. انسان بودن ما به ساختنمان است و زمانی که دست به خرابکاری برای ساختن چیزی میزنیم، میتوانیم بودنِ خودمان و دیگری را درک و حتی توجیه کنیم.
دیزاین فرصتی است برای درکِ بودمان در این جهان. فرصتی که اجازه میدهد فارغ از تمام سازوکارها و فعالیتهایمان برای بقا، دست به هنر و ساختن خود، دیگری و جهان بزنیم. دیزاین درهای امتحان کردن و خرابکاری را به رویمان باز میکند تا با زیستن در لحظههای کشف و ساختن، حتی برای لحظهای احساس کنیم که انسانیم و بدانیم که باید آنقدر بسازیم و شکست بخوریم تا روزنهای از شکاف سنگ، نوری بر غار روزمرگیهای و شاید تنهاییِ ما بتاباند.
اولین و مهمترین باور در دیزاین این است که از پشت میز بلند شویم، در را باز کنیم و دل به دنیا بزنیم. این مرحله یعنی بیواسطه با خود، دیگری و دنیا مواجه شویم. شروع کنیم به دیدن، کشف کردن، گشتوگذار کردن، پرسهزدن، مشاهده کردن، گموگور شدن، نوشتن، کشیدن، با دیگران زیستن و شنیدن.
دیزاین بیش از آنکه بخواهد نقشهای برای پیدا شدن به ما بدهد، دوست دارد کولهای برایمان راستوریس کند تا پا در گلولای زندگی بگذاریم و لذت کشف و گم شدن و دوباره پیدا شدن را تجربه کنیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید ؟در گفتگو ها شرکت کنید!