خانه، کار، دیزاین


خانه: از خواب بیدار شدن، صبحانه خوردن (یا نخوردن)، سر کار رفتن، به خانه برگشتن، کنار خانواده بودن (یا نبودن)، شام خوردن، اینستاگرام‌گردی، خوابیدن.

کار: به موقع رسیدن، انگشت‌زدن، مشغول‌شدن، کارهای تکراری را انجام دادن، تحویل‌دادن، اینستاگرام‌گردی، انگشت‌زدن.


آیا به خاطر دارید؟

البته ممکن است فعالیت‌های بالا متفاوت با کارهایی باشند که شما در خانه و کار انجام می‌دهید، اما کمابیش شبیه همین‌ها هستند. آیا آخرین باری را که از شما درخواست کردند خیال‌پردازی کنید، به‌ خاطر دارید؟ چه زمانی بود که به خاطر دادن ایده‌ای جدید سر کار، شما را تشویق کردند و برایتان دست زدند؟ چندبار به شما اجازه دادند که شکست بخورید و یاد بگیرید؟

اگر جواب این سؤال‌ها را نمی‌دانید، کاملاً طبیعی است. اساساً خانه و کار جایی است برای انجام فعالیت‌هایی که تا جای ممکن پیش‌بینی‌پذیر، اثبات‌شده و تکراری باشند. هر چقدر پیش‌بینی‌پذیرتر، کارایی بیشتر؛ هر چه اثبات‌شده‌تر، قابل کنترل‌تر؛ و هر چه تکراری‌تر، راحت‌تر. زمانی که قرار است صبحانه پنیر و گردو بخوریم، راحت‌تر از زمانی است که دلمان می‌خواهد گوجه و تخم‌مرغ، هویج و فلفل دلمه‌ای را با هم ترکیب کنی و مزه‌ای جدید خلق کنیم.


بروید سر یخچال

سر یخچال رفتن و نگاه کردن به «آنچه هست» و هوس پختن «چیزی متفاوت»، کاری است که اغلب اوقات دوست داریم انجام دهیم، اما آن‌قدر از ریسک‌ کردن و امتحان کردن ما را ترسانده‌اند که ترجیح می‌دهیم شکم‌مان را با همان تخم‌مرغ خالی سیر کنیم. خانه و کار از ما می‌خواهد هر روز تخم‌مرغ بخوریم، اما دیزاین از ما می‌خواهد که شیطنت کنیم و چیزهای جدیدی بسازیم.

دیزاین چیزی شبیه این است:

– خیال‌پردازی‌ کن.

– چیزهای غیرممکن رو با هم ترکیب کن.

– ایده‌ بده.

– ایده‌ات رو روی کاغذ بکش.

– با چیزهای ارزون و دم‌دستی، بسازش.

– امتحانش کن.

– با کسی در موردش حرف‌ بزن.

– اگه شکست خوردی، دوباره برگرد و خیال‌پردازی کن.

 – بازم اگه شکست خوردی، ایده بده و امتحان کن.

– سعی کن توی مسیر بهترش کنی.

آیا آخرین باری را که پدر و مادر یا رئیس‌تان از شما درخواست کرد که یکی از کارهای بالا را انجام دهید، به خاطر دارید؟ اگر نه! هیچ ایرادی ندارد. پروژۀ هوم‌ورک در قالب فضای امید و دیزاین قرار است به شما کمک کند تا بتوانید به جای هر روز تخم‌مرغ خوردن، سر یخچال بروید و با هر آنچه که دارید، غذاهای خوشمزه و جدید خلق کنید.

چرا به فضای امید نیاز داریم؟

ما در خانه پا به دنیا می‌‌گذاریم و در آن بزرگ می‌شویم و رشد می‌کنیم. بعد از مدتی که درس و مدرسه و دانشگاه را پشت‌سر گذاشتیم، وارد دنیای کار می‌شویم و به‌نوعی شروع به ساختن آینده می‌کنیم. خانه برای ما تداعی‌گر خاطرات خوب و بد است که بخش زیادی از هویت‌مان را شکل می‌دهد و اولین جایی است که ما امنیت و آسایش را تجربه می‌کنیم. کار نیز  فرصتی است تا استعدادهایمان را شکوفا کنیم و بتوانیم حس تأثیرگذار بودن و مفید بودن را مزه‌مزه کنیم.

در کنار تمام خاطرات تلخ و شیرین فضای خانه و کار و تجربه‌هایی که هر روز در این دو فضا از سر می‌گذرانیم، بایدها و نبایدهایی را برای ما تعریف کرده‌اند. در کودکی مدام به خاطر کارهایی که دوست داشتیم انجام دهیم، سرزنش می‌شدیم و بیشتر اوقات این ترس در ما ایجاد می‌شد که اگر به حرف‌های پدر یا مادرم گوش ندهم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

فضای کار هم تفاوت زیادی با فضای خانه ندارد. بیشتر بایدها و نبایدها، ارزش‌ها و فرهنگ جامعه در فضای کار هم رخنه کرده‌اند. بسیاری از ما به دلیل عدم امنیت شغلی، آینده‌ای نامعلوم و ابهامات دنیای جدید، مدام در اضطرابی مزمن و ترسی سرکوب شده به سر می‌بریم. پدر و مادرمان جای خود را به رئیس‌مان داده‌اند و ما همان کودک سربه‌راه خانه در فضای کار هستیم.


فضای امید برساختۀ هویت‌مان است

به نظر می‌رسد جای فضای سومی میان «خانه» و «کار» خالی است. فضایی که به‌دور از مرزهایی که جامعه، فرهنگ و سنت برای ما تعریف کرده‌اند، متعلق به شخصِ ما و برساخته از هویت‌مان باشد. اگر ما در این لحظه محصول تمام سازوکارهای فضای خانه و کار باشیم، فضای امید می‌تواند محصول و دستاورد ما باشد؛ به عبارتی دیگر اگر این خانه و کار است که ما را ساخته، فضای امید چیزی که ما می‌سازیم. فضای امید جایی است میان خانه و کار برای ساختن،  زیستن و بازتعریف هویت خودمان.

عده‌ای باور دارند که انسان‌های امروزی دچار سطحی‌نگری و تهی‌بودگی هستند و نمی‌توان هویت ریشه‌داری را در آن‌ها جستجو کرد. عده‌ای دیگر هم هستند که اعتقاد دارند امروز ما به حدی آزاد هستیم که می‌توانیم هویت‌های جدیدی را برای خودمان خلق کنیم. شاید در جایی بین این دو مفهوم «تهی‌بودگی» و «آزادی بی‌حدوحصر»، بتوانیم عرصه‌ای را تعریف کنیم که ما را با «بودن» و «ساختنِ مداوم» پیوند بزند؛ جایی که نه آرمان‌شهر (اتوپیا) است و نه ویران‌شهر (دیستوپیا)، بلکه قلمرویی است از برساختنِ مداوم. فضای امید در جستجوی خلق چنین قلمرویی است.


فضای امید فضای رهایی است

شاید این سؤال پبش بیاید که چه لزومی دارد به فکر فضایی بین خانه و کار باشیم؟

کوتاه‌ترین پاسخ به این سؤال این است: «چون فضای خانه و کار آکنده از قدرت است»، اما پاسخ کامل‌تر می‌تواند این باشد:

ما به فضای سوم نیاز داریم چون فضای خانه و کار به‌شدت توسط فرهنگ و جامعه ساخته‌وپرداخته شده و «من»[۱] نقش پررنگی در تعریف و مرزبندی آن نداشته‌ام و معمولاً هر تغییری که بخواهم در این فضاها ایجاد کنم، توسط نیروهایی سرکوب می‌شود. این سرکوب همیشه قرار نیست همراه با داد و فریاد یا نیروهای شورشی باشد بلکه ممکن است به صورت‌های زیر خود را نشان دهد:

– تولید ترس یا احساس گناه در فضای خانه، زمانی که رفتارهای ما با معیارهای پدر و مادرمان در تعارض است: «اگر به شیرینی‌های روز میز دست بزنی، تنبیه می‌شوی».

بایدها و نبایدهای فضای خانه که مدام برای ما تکرار کرده‌اند و ما هر لحظه آن‌ها را بازتولید می‌کنیم: «مرد نباید گریه کند»، «دختر باید آشپزی‌اش خوب باشد».

قوانین سفت‌وسخت فضای کار: «سر ساعت بیایید، از دستورالعمل‌ها پیروی کنید، خلاقیت به خرج ندهید، اعتراض نکنید. درغیراین‌صورت ممکن است شما را تعدیل کنیم».

قدرت همیشه قرار نیست با چوب و چماق خود را نمایان کند. همین‌که «آنچه هست» را طبیعی و عادی جلوه دهند و از ما بخواهند طبق روال‌های مرسوم رفتار کنیم، حاکی از رخنه کردن قدرت در زیست ما و ناخودآگاه‌مان است. فضای سوم فرصتی است برای رهایی از قیدوبندهای فضای خانه و کار که مدام با قدرت تغذیه می‌شوند و هر چیز متفاوتی را در دیگ جوشان‌شان ذوب می‌کنند.

البته باید توجه داشت که ما در جهانی از انگاره‌ها،‌ تصاویر، متن‌ها و باورهایی احاطه شده‌ایم که دل‌کندن از آن‌ها و به‌ چالش‌ کشیدن‌شان کاری سخت و طاقت‌فرساست. اما اگر قرار است زیر بار وضع موجود نرویم و فضای منحصربه‌فرد خودمان را خلق کنیم، لازم است سؤال‌های اساسی و راهگشا بپرسیم تا بتوانیم راه‌های برون‌رفت از فضای خانه و کارِ آکنده از پیش‌فرض‌های ناقص و اشتباه را جستجو کنیم.


فضای امید سبک زندگی است

هنرمند عاشق خلق کردن است. اگر او را ۳ ساعت در اتاقی تنها به حال خودش بگذارید و برگردید، او آدم سابق نیست و چیز جدیدی روی کاغذ یا در ذهنش خلق کرده است. خلق کردن را نمی‌توان از هنرمند جدا کرد. او مدام به پرسه‌زنی‌ها و بازیگوشی‌ها ذهنی و جسمی می‌پردازد و از چیزهای پیش‌پاافتاده، چیزهایی نو و تازه خلق می‌کند. به او پیاز و تخم‌مرغ و هویچ بدهید؛ چنان با عشق و علاقه حرف می‌زند و غذا درست می‌کند که به خودتان می‌آیید و می‌بینید با ظرفی جذاب و خوش‌آب‌ورنگ مواجه شده‌اید. هنرمند انتخاب کرده که هنر، سبک زندگی‌اش باشد.

کسی که در فضای امید زیست می‌کند، مدام در حال خلق کردن و ساختن است. در مقاله‌ای کوتاه به مفهوم امید اشاره کرده‌ام که اگر فرصت داشتید، آن را مطالعه کنید. من امید را به دو مفهوم «خواستن» و «ساختن» تعبیر کرده‌ام؛ اینکه ما هم‌زمان بخواهیم و در راستایِ این خواستن، حرکت کنیم و بسازیم. امید بدونِ عمل همانند علم بدون عمل، حاصلش خوش‌بینی منفی، کرختی و سرخوردگی است. کسی که فضای امید را می‌سازد لازم است همانند هنرمند، مدام بسازد و به‌پیش برود و از ساخته‌های خویش نیز لذت ببرد. جایی ممکن است ساخته‌هایش با شکست مواجه شوند، اما فرصتی است برای یادگیری و ساختنِ دوباره تا رسیدن به نتیجه. اگر کسی را که در فضای امید زندگی می‌کند ۳ ساعت در اتاقی تنها بگذارید و برگردید، او چیز جدیدی برای خودش یا دیگری خلق کرده است.


در آینده بیشتر در مورد ضرورتِ «داشتن» و «ساختنِ» فضایی بین خانه و کار خواهم نوشت. تمام حرفم در این نوشته این بود که فضای خانه و کار ما به‌شدت آکنده از باورهای ناقص و اشتباه است و از طرفی ساختارهای قدرت در آن لانه کرده‌اند. به نظر می‌رسد که بهتر است به‌جای مبارزه برای سرنگونی این دو فضا، به فکر ساختن فضای سومی باشیم که بتوانیم در آن زندگی کنیم و خود و دیگران را تحت‌تأثیر قرار دهیم و تغییری ایجاد کنیم.


[۱] Ego

دیزاین چیست؟

با جستجوی کلمۀ «دیزاین» در گوگل نزدیک به ده میلیون نتیجه و با جستجوی «Design»، حدوداً هفده میلیارد و پانصد هزار نتیجه روبه‌روی ما قرار می‌گیرد. همین امر نشان می‌دهد که واژۀ دیزاین تا چه حد در محتوای وب فارسی چگالی کمی دارد. حالا سؤال این است که چرا باید به دیزاین توجه داشته باشیم و در مورد آن بدانیم. کوتا‌ه‌ترین جواب این است:

«دیزاین کمک‌مان می‌کند نه تنها خودمان، بلکه دنیا را تغییر دهیم»

خب! شاید این ادعا را قبول نداشته باشید و آن را بیش‌از حد بلندپروازانه و دور از دسترس ببینید. اما اگر حوصله داشته باشید و البته وقت‌تان اجازه دهد، در ادامه به شما نشان خواهم داد که دیزاین بیش‌ازحد دست‌کم گرفته شده است و واقعاً می‌تواند زندگی ما را بهتر کند.


دیزاین یا طراحی؟

بالاخره دیزاین اتاق خواب یا طراحی اتاق خواب؟ این سؤالی است که شاید بی‌مورد به‌نظر برسد، اما مهم‌ترین سؤالی است که برای فهم دیزاین باید پرسیده شود. وقتی از دیزاین[۱] اتاق خواب حرف می‌زنیم، از نوعی ساختن، بهبود دادن و تغییر دادن صحبت می‌کنیم.  اگر من یکی از دیوارهای اتاقم را قرمز کنم، وارد فضای دیزاین شده‌ام. یعنی یک روزی تصمیم گرفته‌ام وضعیت اتاقم را از حالت «چهار دیوار سفید»، به وضعیت «سه دیوار سفید و یک دیوار قرمز» تغییر دهم. همین حرکتِ از «وضع موجود» به «وضع مطلوب»، یعنی وارد فرایند دیزاین[۲] شده‌ام.

اما طراحی[۳] اتاق خواب یعنی من تصویر اتاق خواب را بر روی کاغذ بکشم. ممکن است شما قبل از اینکه بخواهید دیوار اتاق‌تان را قرمز کنید، روی کاغذ طرح‌تان را پیاده کنید و بعد به دنبال خرید رنگ و قلمو بروید. پس دیزاین به‌نوعی با ساختن در ارتباط است و طراحی با کشیدن.

این تفکیک بین دو مفهوم دیزاین و طراحی بسیار مهم است. پس یادتان باشد؛ نجاری که طرح یک میز را در ذهنش خلق می‌کند درحال دیزاین است و وقتی آن را روی کاغذ می‌کشد، به دیزاین‌اش بُعد طراحی می‌دهد. ما با دیزاین خلق می‌کنیم و با طراحی، رسم.


دیزاین یعنی حل مسئله

اولین کسی که به ذهنش رسید برای شکار حیوانات می‌تواند سنگ را تیز کند و آن را به شکل نیزه درآورد، احتمالاً اولین دیزاینر روی زمین بوده است. او با مسئله‌ای روبه‌رو بوده: «چطور می‌توانم حیوانات را سریع‌تر و با یک حرکت شکار کنم؟». احیاناً موقع چیدن گل در صحرا برای معشوقش، خاری به دستش فرور رفته و آنجا فریاد زده که: «یافتم! یافتم!» و بعد با ایده گرفتن از خار، نیزه را به دنیا معرفی کرده است.

چرا راه دور برویم؟ همین دور و بر خودتان را نگاهی بیندازید. تقریباً هر چیزی که می‌بینید را کسی دیزاین کرده است؛ گوشی موبایل، کتاب، صندلی، پرینتر، پنجره، کتری آب، دستگاه قهوه‌ساز، خودکار و غیره. وجود کتری پاسخی است به مسئلۀ: «چطور بدون آنکه دود هیزم خانه را بردارد و همگی خفه شویم، آب را گرم کنیم و چایی بخوریم؟». یا وجود صندلی پاسخی است به مسئلۀ: «آیا می‌شود بدون آنکه فرایند خون‌رسانی به پایمان قطع شود و خواب برود و آرتروز بگیریم، در جایی مثل آدم بنشینیم و کارهای‌مان را بکنیم؟».

پس خبر خوب این است: «هر جا که مشکلی وجود داشته باشد، می‌توانید روی دیزاین حساب کنید». البته فراموش نکنید که حرکت از «روی ‌قالی‌نشینی» به «روی صندلی‌نشینی» چیزی از جنس تغییر[۴] است. اصلاً بگذارید خیال‌تان را راحت کنم. کتابی داریم به اسم «تغییر به کمک دیزاین»[۵] که در آینده در مورد آن خواهم نوشت.


دیزاین برای همه

دیزاین را می‌توان این‌طور تعریف کرد:

«دیزاین = پیدا کردن مشکل[۶] + حل کردن مشکل[۷]»

اگر شما برای لباس‌های رها شده در کنار اتاق‌تان فکری کرده باشید و مثلاً آن را به کمد پدرتان منتقل کرده باشید، شما دیزاینر هستید. صبر کنید! شما مشکل را «پیدا» کرده‌اید؛ اینکه دیگر کمدتان حتی جای یک جوراب هم ندارد، اما شما مشکل را «حل» نکرده‌اید، شما فقط آن را از جایی به جای دیگر منتقل کرده‌اید. در صورتی می‌توانیم بگوییم که ما دیزاینر هستیم که حل‌کردن‌ها با مطلوبیت‌ها و بهبودها همراه باشند. ما زمانی می‌توانیم برچسب دیزاینر را روی خودمان بچسبانیم که توانایی پیدا کردن مشکل و حل کردن مشکل را با هم داشته باشیم.

با تمام این اما و اگرها، باز هم تأکید می‌کنم که همۀ ما دیزاینر هستیم و می‌توانیم به کمک دیزاین، زندگی خودمان و دیگران را بهبود بخشیم و تغییراتی را ایجاد کنیم که کیفیت زندگی‌مان را بالا ببرد. برای دیزاینر شدن و دیزاینر زیستن نه لازم است در کلاسی ثبت‌نام کنید و نه به دنبال مدرک باشید. فقط کافی است یاد بگیریم که چگونه می‌توان دیزاین را شناخت و با آن زندگی کرد. دیزاین نوعی سبک زندگی است، نه توانمندی خاصی که در چنگ افراد انگشت‌شماری باشد.


دیزاین چه کمکی به من می‌کند؟

چندتا از فواید دیزاین را به شما می‌گویم، اما قول می‌دهم که در نوشته‌های آینده، بیشتر از دیزاین برای شما بگویم تا شما هم به اهمیت و تأثیر آن پی ببرید و از وارد کردنش به زندگی‌تان شگفت‌زده شوید. خب! و اما برخی از فواید دیزاین:

۱- دیزاین کمک می‌کند مسیر شغلیِ منحصر به خودتان را داشته باشید.

۲- دیزاین کمک‌تان می‌کند از «شغل» فاصله بگیرید و به «کار» نزدیک شوید.

۳- دیزاین کمک‌تان می‌کند که اگر احساس می‌کنید دوست یا همسر  آیندۀ شما آدم جمع‌گریزی است، زودتر متوجه شوید! (این مورد را خودم امتحان کرده‌ام. مطمئن باشید جواب می‌دهد!).

۴- با دیزاین می‌توانید برای مشکلات قدیمی و همیشگی‌تان، راه‌حل‌های تازه‌ای پیدا کنید.

۵- دیزاین در پیدا کردن ایده‌های جدید برای زندگی و کسب‌وکارتان بی‌اندازه مفید خواهد بود.

۶- دیزاین کمک‌تان می‌کند چنان مهمونی‌ای برپا کنید که تا آخر عمر از یاد هیچ‌کس نرود!

۷- با دیزاین می توانید اشتیاق و علاقۀ خود را پیدا کنید.

۸- دیزاین به زور به شما نمی‌گوید: «خارج از جعبه فکر کنید»[۸]، بلکه رویکرد[۹] و جعبه‌ابزاری[۱۰] در اختیارتان قرار می‌دهد که همیشه و همه‌جا از آن بهره ببرید.

منتظر فواید دیگر دیزاین باشید که بیشتر در مورد آن با هم صحبت کنیم، اما این جمله را فراموش نکنید:

«همۀ ما دیزاینر هستیم»



[۱] Design

[۲] Design Process

[۳] Drawing

[۴] Change

[۵] Change by Design

[۶] Problem Finding

[۷] Problem Solving

[۸] Think out of the box

[۹] Approach

[۱۰] Toolbox